نوع مقاله : مقاله تخصصی
نویسنده
دانش آموخته سطح4تفسیر تطبیقی
چکیده
کلیدواژهها
چکیده
جامعه پیشرفته از دیدگاه قرآن و روایات در مقایسه با جامعه توسعه یافته غربی از لحاظ مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی متفاوتاند. بنا بر این شاخصهای پیشرفت این دو جامعه نیز با هم متفاوتاند. هدف از این پژوهش پی بردن به شاخصهای جامعه پیشرفته در قرآن و روایات و تفاوتان با جامعه غربی است. ماهیت مکتب غرب اومانیستی، یعنی انسان و خواهشهای نفسانی محور تعیین اصول ارزشی است در مقابل مکتب توحیدی که اصالت از آن خداست و ماهیت ماورای طبیعی دارد و تعیین اصول ارزشی از جانب خدا و وحی است اساس کار در این پژوهش با توجه به آیات و روایات است جامعه پیشرفته از دیدگاه قرآن جامعهای، منطبق با اوامر و نواهی الهی و انبیاء است و عنوان «مدینه» دارد و جامعه توسعه یافته غرب از دیدگاه قرآن عنوان «قریه» و سیر قهقرایی دارد.. از مؤلفههای اساسی اومانیسم عقل گرایی و تجربه گرایی افراطی است. شاخصهای مهم جامعه توحیدی، تفکر و خردگرایی در مقابل ذهنیات خرافی و اوهام است، آموزههای قرآن و پیامبران فقط برای اولوا الالباب اثر گذار است. در آیات قرآن، امنیت از شاخصه مهم جامعه پیشرفته و نعمت خدایی است که به مانند بستری برای ارتقای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است و در اثر کفران و ناسپاسی و گناه به ناامنی و ترس مبدل شده که نوعی عذاب الهی است. مدیران در جامعه پیشرفته دینی از علم، تخصص، تعبّد و اعتماد و خردمندی برخوردارند. اصل امربهمعروف و نهیازمنکر جزء لوازمات اساسی رشد و پیشرفت در جامعه است.
کلید واژه: پیشرفت، توسعه، عقل گرایی، امنیت، امربهمعروف و نهیازمنکر
مقدمه
از زمانی که اولین انسان حضرت آدمg پا به عرصه وجود گذاشت تا به الآن، انسان همواره به پیشرفت و ارتقاء خود میاندیشد و در طول تاریخ همواره دو دیدگاه بهصورت نسبی یا مطلق بر جوامع انسانی حاکمیت داشته، آخرین حلقه از زنجیره حاکمیت دیدگاه نخست، حدود قرن چهاردهم بر مبنای اعتقاد اومانیسم یا انسان مداری رواج یافت و تقریباً تمام مکاتب فلسفی، اخلاقی، هنری، ادبی و نظامهای سیاسی را تا به امروز، تحت تسلط خود گرفته است، حتی برخی از پیروان ادیان را ناخودآگاه به خود جلب کرده است.
دیدگاه دوم، بر مبنای خدا محوری است نه انسان محوری و الله، مبدأ هستی است و سیستم این جهان بینی، توحیدی است. بر این مبنا که خداوند، همه هستی را با نظم ویژه خلق نمود و تدبیر امور هستی را بر عهده دارد و انسان در هستی، از کرامت انسانی و جانشینی خدا در زمین بهرهمنداست و چنین انسانی مکلف و مسئول آفریده شده. انسان در این دیدگاه از شناخت لازم و نه کافی برای دستیابی به سعادت برخوردار است و نیازمند پیامبران الهی است که برای هدایت انسانها از طرف خداوند مبعوث شدهاند و قوانین حکیمانه از جانب خالق هستی آوردهاند.
مسلم است که این دو دیدگاه کاملاً باهم متفاوت و بلکه متضاد هستند.
ضرورت بحث:
برای دستیابی به جامعه پیشرفته اسلامی و الگو بودن برای جوامع جهانی و مبارزه با جوامع توسعه یافته غربی لازم است از آموزههای قرآن و روایات بهرهمند و آگاه شویم و در مرحله بعد این موارد را به برنامه زندگی اجتماعی مبدل نماییم تا بتوانیم تمدن اسلامی کاملی را پایه ریزی نماییم.
تفاوت جوامع غربی و اسلام از نظر هستی شناسی و معرفت شناسی و انسانشناسی
با پیشرفت و رشد علم در قرن هیجدهام مبانی جدیدی برای معرفت و شناخت تأسیس گردید.
هیوم و کانت از تأثیر گذاران نتایج معرفت شناختی پیشرفت علوم بودند. در محور معرفت شناسی، هیوم، هرگونه شناخت و معرفتی را ناشی از انطباعات حسی میدانست و بالطبع باورهای دینی به دلیل اینکه از حس ناشی نشدهاند بیمعنی هستند. او اصل ماوراء طبیعی علیت را انکار کرد و به تداعی معانی و وقوع مکرر شیئ پس از شیئ دیگر ارجاع داد و نسبت به وجود خدا لا ادری بود نه اثبات و نه رد کرد. کانت معتقد بود یقینی که ما نسبت به خدا داریم بیشتر جنبه عملی دارد نه نظری چون فاهمه یکسره محدود به تجربه ممکن است. (محمد رضایی و دیگران، 1388، ص 308، 310)
بر اساس رشد روز افزون علوم مبتنی بر تجربه دو نتیجه مابعدالطبیعی به بار آورد. در محور هستی شناسی: اصالت بر جبر و ماده شد یعنی ماهیت چنین مکتبی، مادیگری است. در محور معرفت شناسی: هر چیز که با تجربه و مشاهده درک نشود، مردود است. در محور انسان شناسی: اصالت انسان (اومانیسم) یعنی: انسان و خواهشهای نفسانی دنیوی برای همه چیز، محور تعیین اصول ارزشی قرار گرفت (اصالت لذت) در مقابل مکتبی که در محور هستی شناسی: اصالت از آن خداست و ماهیت چنین مکتبی ماورای طبیعی و اصالت بر روح و نفس انسان است و جسم ابزار روح است و تعیین اصول ارزشی از جانب خدا و از طریق پیامبران و وحی است. در محور معرفت شناسی: انسان قادر به شناخت حقایق نهتنها در بعد حسی، عقلی، بلکه از طریق وحی و ماورای طبیعت نیز میباشد. بنابراین در طول تاریخ دو دیدگاه خود محور در مقابل خدا محور صف آرایی نمود.
از مؤلفههای اساسی اومانیسم عقل گرایی یا تجربه گرایی افراطی و زیاده روی در آزادی خواهی، تساهل و تسامح و سکولاریسم است، عقل انسان را در شناخت خود، هستی و سعادت یابی و کشف آن مستقل میداند و در بعد معرفت شناسی معتقد است چیزی که با قدرت عقلانی قابل کشف نباشد و آنچه با مشاهده و تجربه نتوان درک کرد وجود ندارد. یعنی تمام نیروهای ما فوق مادی از این دیدگاه مردود و قابل اثبات نیست. در حالی که از دیدگاه اسلام عقل و خرد موهبتی الهی است و طبق روایات، عقل حجت درونی خداست در کنار پیامبران که حجت بیرونیاند و نه هم طراز خداوند. بلکه عقل زمینه شناخت و عبادت انسان را فراهم مینماید. و انسان را وانهاده نمیداند بلکه او را تحت ربوبیت خداوند میداند. «العَقل ما عُبد به الرَحمّن و اکتُسبَ به الجنَان» عقل پاک و نا آلوده انسان را به پرستش خدا میخواند و به بهشت میرساند 0(مجلسی، ص 116 و 170)
آزادی در دیدگاه اسلام و غرب
در دیدگاه اسلام آزادی بر خلاف بینش اومانیستی بدون رعایت حد و مرز معتقدات دینی نیست بلکه، دارای چهارچوب معین و محدود به رعایت حریم حقوق انسانهاست و بعضی معتقدات و مقدسات نیز حریم لازم الرعایه وجود دارد.
در دیدگاه اومانیسم زمینه تساهل و تسامح به جهت نسبیت گرایی است و به جهت شکاکیت در معرفت شناسی دفاع از ارزشها و بینشها امری نامعقول است.
در مقابل، اسلام تساهل و تسامح در مورد هر دینی و پیروان آنها را نمیپذیرد خداوند در سوره کافرون به پیامبر میفرماید به کافران بگو: «لا اَعبُد ما تَعبُدون» نمیپرستم آنچه را شما میپرستید. بنابراین در مقابل شرک و الحاد موضعی آشتی ناپذیر دارد در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّة» (البینه/6) کسانی که کفر میورزند از اهل کتاب و مشرکین در آتش جهنم اندا، ایشان بدترین جنبندگاناند. و در مورد دیگرِ ادیان، مدارای با آنها دارای چهارچوب خاصی است. تبلیغات آنان دارای قید و شرط است. تظاهر به ارتکاب محرمات اسلام ممنوع است. ولی دادخواهی اسلام برای کمک به مستضعفین جهان را از وظایف مسلمین میداند.
دیدگاه سیاسی اسلام و غرب
دیدگاه اومانیستی از نظر سیاسی و حکومتداری معتقد به دو اصل قدرت، تقویت و تثبیت آن و دیگری اصل ثروت است که از هر وسیلهای آن را مجاز میدانند و این تفکر پایه اندیشه و اقدام حکومتهای غربی است و به دیدگاه ماکیاولی معروف است. (رجبی، 1388، صفحات 42 الی 60)
اصل قدرت از دیدگاه نیچه که از فیلسوفان قرن 18 میلادی است گرفته شده او بر این باور بود که برای تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی باید دید که چهکاری موجب تقویت حس قدرت گرایی میشود و چهکاری موجب تضعیف این حس خواهد شد؛ کارهای نوع اول، فضیلت و کارهای نوع دوم، رذیلت به حساب میآیند. در این مکتب، کمال؛ یعنی توانا بودن و نقص یعنی ضعف و ناتوانی بنابراین، انسانی تکامل یافته که دارای قدرت باشد. به دیگر سخن؛ کمال انسان در قدرت و توانایی او است. (نیچه، 1377)
درحالیکه در برخی آیات قرآنی بر این حقیقت تأکید شده است که قدرت در اصل اختصاص به خدای متعال داشته. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً»؛ (بقره/ 165) یعنی همهی نیروها از آنِ خداست.
بنابراین، هر جا قدرت و نیرویی هست، درواقع جلوهای از قدرت الهی است و هیچ موجودی گسسته از خداوند، توان انجام کاری را ندارد. مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعا»(فاطر/10) پس هرکس خواهان عزّت [و توانمندی] است، [بداند] که تمام عزّت از آنِ خداوند است و برای عزیز و توانمند شدن باید خود را به آن عزیز مطلق مرتبط ساخت.
دین اسلام به معنای درست، قدرت را میپذیرد، ولی نه آن قدرتی که نیچه برای انسان معرّفی میکند، که سر از قدرت هیتلری در آورد، بلکه قدرت و توانایی که از آن، صفات عالی انسانیت بر خیزد و در خدمت انسانهای مظلوم و ستم دیده باشد و در عین قدرت؛ مهربانی، رحم، شفقت و احسان از آن ظهور یابد
در سخنی از امام علیg میخوانیم: «هرگاه قدرت، تو را به ستم کردن بر مردم برانگیخت، به یاد آر که خداوند سبحان بر کیفر دادن تو تواناست و ستمی که به مردم روا میداری، میگذرد، ولی گناه و کیفرش برای تو میماند». (کلینی، 1407 ق. ص 239)
لذا باید هر عملی با خود قدرت سنجیده نشود، بلکه باید با کمال حقیقی و تقّرب به سوی مبدأ هستی سنجید تا به قدرتی فراتر از قدرت مادّی؛ یعنی قدرت معنوی نائل شد،انسانهایی در طول تاریخ فقط به توسعه اقتصادی و ثروت و قدرت میاندیشیدهاند و از هر طریق ضد انسانی در این راه بهره بردهاند در نتیجه امروزه 73 در صد اقتصاد کل دنیا در اختیار 30 در صد شرکتهای فراملیتی قرار دارد و کسانی هم بودهاند که نهتنها به رشد کمی اقتصادی و تولید ثروت میپرداختند بلکه به ارتقاء و پیشرفت معنویت و ارزشهای انسانی و اخلاقی نیز پرداختهاند. دین مبین اسلام نظری ویژه به این مسئله دارد
پیامبر اسلام فرمود: هر کس دو روزش با هم برابر باشد فریب خورده و هر کس فردایش از امروز بدتر باشد ملعون است و هر کس به فکر کمی کردارش نباشد خردمند نیست و آنکه کردار و عقلش کم باشد مرگ برای او بهتر است از زندگیاش.
واژه پیشرفت و ترقی در هر ملتی با توجه به دیدگاه هستی شناسی، معرفت شناسی و انسانشناسی متفاوت میباشد. امروزه جوامع غربی با ظواهری زیبا و فریبنده و پیشرفت همه جانبه در مسائل مادی توجه بسیاری را به خود جلب نموده اگر چه دنیای غرب و تفکر امپریالیستی با توجه به مبانی فکری قدرت و منفعت، کشورهای دیگر را مورد ظلم، ستم، تجاوز و غارت خود قرار داده ولی این پیشرفت مرهون حق کشیها غارتگریها و خونهای بیگناهان و تباهی ملتهاست.
چنین تعریفی از پیشرفت، با تعریف پیشرفت در جوامع دینی، الهی بسیار متفاوت است. بنا به گفته مقام معظم رهبری، وقتی میگوییم پیشرفت، نباید توسعهی به مفهوم رایج غربی تداعی بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسی و جهانی و بینالمللی با همهی خصوصیات فرهنگ، آداب، رفتار و جهتگیری سیاسی آنها مطرح است و در حال توسعه یعنی کشوری که در حال غربی شدن است؛ توسعهنیافته یعنی کشوری که غربی نشده، البته در مجموعهی رفتار و کارهای آنان، نکات مثبتی وجود دارد؛ اما از نظر ما، مجموعهای از چیزهای ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعهی غربی شدن، یا توسعهیافتهی بهاصطلاحِ غربی را مطلقاً قبول نمیکنیم (بیانات مقام معظم رهبری درسال 1388، سایت مقام رهبری)
مبنای هستی شناسی در اسلام توحید وایمان به وحدانیت خدا و هدف اصلی پیشرفت رسیدن به حیات طیبه در دنیا و رستگاری در آخرت است.
از دیدگاه اسلام اعمال ما هم وجه ملکی دارد هم وجه ملکوتی اعمال نیکو و کمک به خلق رفتاری ملکی و اثر ملکوتی آن برطرف شدن بلاها و وسعت رزق است.
پیشینه بحث:
مقاله با عنوان چیستی و شاخصههای تمدن اسلامی از نظر قرآن کریم در سایت پایگاه تخصص معارف اهل بیتb، جایگاه عقل در تربیت دینی از دیدگاه علامه طباطبایی (قاسم پور، حسن، مجله پژوهش دینی، بهار و تابستان 1390 شماره 22) شاخصههای حکومت امام مهدیf از نظر قرآن، روایات و ادعیه (... ویژگیهای جامعه آرمانی قرآن کریم (در سه شماره تألیف علی محمدی آشنانی سایت راسخون) مبانی و معیارهای پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام (محمد جمال خلیلیان و دیگران، نشریه معرفت اقتصاد اسلامی، شماره 2، بها رو تابستان 1392 سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی)
وجه تمایز این مقاله نسبت به دیگر مقالات مقایسهای است که میان دو دیدگاه اسلام و غرب دارد و تحلیل برتری شاخصهای جامعه پیشرفت اسلام با توجه به آیات و روایات که آن را از جوامع توسعه یافته غربی متمایز مینماید.
روش پژوهش بنیادی از آیات و روایات و با استفاده از کتاب و مجلات و سایتهای اینترنتی است
مفهوم شناسی پیشرفت:
1 - واژه پیشرفت در لغت و اصطلاح:
پیشرفت در فرهنگ فارسی به معنای پیش رفتن، جلوتر رفتن، ترقی و ارتقاء است. (معین، 1387 ج 1، ص 649)
و پیشرفت در اصطلاح فرهنگ قرآن، مترادف واژه «رشد» است.
الرُشد: «الاستقامه علی الطریق الحق مع تصلب فیه و ضد الغّی.» رشد به راه راست شدن و استقامت و پایداری در طریق حق است و مخالف غّی است. (الخوری الشرتونی اللبنانی، 1374 ه.ش ص 123)
شاهد مثال آن: «قَد تَبّین الرُشدُ مِن الغَی»(بقره / 256)
رشد در اصطلاح قرآن، رسیدن به وجه الامر و واقع مطلب است و آن منوط به این است که راه راست و وسط طریق را پیدا کرده باشد (طباطبایی،1417، ص 523...) در این مقال واژه پیشرفت در معنای «رشد و در راه راست و طریق حق بودن» بکار میرود.
توسیع در لغت به معنای فراخ کردن و خلاف تضییق است و توسّع به معنای کثرت و ثروت است.
استعمال این واژه مطابق پیشرفت کمّی است و با توجه به اینکه توسعه در اصطلاح رایج بینالمللی بکار میرود با فرهنگ و ارزشهای غربی مطابقت دارد. از معیارهای اساسی در نظام اسلامی که مبتنی بر قرآن شکل گرفته است بحث رشد یافتن انسانها و رشید شدن برای عهده داری مسئولیت و سپردن اموال که باعث قوام زندگی است دارای شرایطی است که مفهوم توسعه به جای رشد نمیتواند ظرفیت آن مفهوم عمیق را نشان دهد.
بنا بر مبنای اعتقادی توحیدی و اصول ارزشی الهی هر ملتی و هر قومی در هر عصری بتواند خود را با قوانین الهی موافق کند و تسلیمان شود پیشرفت و رشد دارد و جوامعی که غیر از این راه را انتخاب کنند محکوم به فنا و هلاکتاند و در مسیر قهقرا و سیر نزولیاند
. شاهد مثال این آیه قرآن که میفرماید «فَأَمَّا مَنْ طَغى () وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا () فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى» (نازعات / 37-39) کسی که طغیان نمود و زندگی دنیا را بر گزید و فقطان را در خواست نمود اتش جحیم جایگاه اوست.
الف: تفاوت جامعه پیشرفته در قرآن و فرهنگ غرب
قرآن کریم لفظ مدینه را به معنای شهرنشینی و برنامه زندگی متمدّن نمیگوید، بلکه قرآن کریم کلمهی مدینه را در آیاتی مطرح میکند که در آنجا فرد مؤمنی زندگی کند و لو یک نفر باشد. و در جایی که پیامبر یا مؤمنین در آنجا نباشند آن را مدینه و مدائن و مدین نمیگوید.
در قرآن ماجرای پیامبرانی که میخواهند وارد شهر انطاکیه شوند که از شهرهای مهمّ شامات، و از شهرهای معروف روم قدیم بوده است، چون افراد باایمان در آن نبودند و همه کافر بودند، قرآن کریم از آنها به اصحاب القریه و یاران «ده» نام برد: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا أَصْحَابَ الْقَرْیةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ» (یس / 13) برای آنها یاران [دِه] را مثال بزن که فرستادگان خدا به سوی آنها آمدند و پیامبران بزرگ وارد این ده و قریه شدند. حبیب نجار، که میخواهد از آنها حمایت کند، قرآن کریم میفرماید: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَی» (یس/ 20) مردی با ایمان از نقطه ای دوردست شهر با شتاب فرارسید.
بنابراین معیار تمدّن و شهرنشینی در قرآن کریم، داشتن فرهنگ دینی و خداشناسی و ارتباط با خدا میباشد. و به همین دلیل قرآن کریم، هر شهرنشینی و رشد تکامل در امور مادّی و علمی را تمدّن نمیداند و مرکز کار و فعالیت آنها را مدینه نمیشناسد. مصر با ان پهناوری را به قریه تعبیر میکند.
در نتیجه آن جامعهای را پیشرفتهتر میداند که مسیر حرکت اجتماعی و فردی آنها با برنامه انبیاء الهی موافقتر و همراهتر باشد. ممکن است کسی بگوید که قریه در قرآن کریم معنای عام و مشترک دارد، هم در معنای دِه استعمال شده و هم در معنای شهر، با صرف نظر از این که استعمال عام عرفی در این لفظ به معنای دِه است، اگر در قرآن کریم به معنای شهر استعمال شده شاید کنایه از عدم محیط به خاطر کفر و شرک و فساد است.
از آیات قرآن برمیآید که پیشرفت اقتصادی دو نوع است: 1- پیشرفت اقتصادی مذموم 2 پیشرفت اقتصادی ممدوح. اقتصاد در مکتب اسلام نهتنها از مسائل معنوی و عبادی جدا نیست بلکه خود عبادت است
«وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ» (همزه /2-3)
وای بر هر کسی که بسیار مردم را عیبگویی و غیبت میکند و از بس عاشق مال و حریص بر جمع آن است، مال را روی هم جمع میکند و پی در پی آن را میشمارد، و از بسیار بودن آن لذت میبرد و وقتی جمع شد و خود را بینیاز احساس کرد، شروع به یاغیگری نموده، بر دیگران تفوق و استعلا میورزد، هم چنان که در جای دیگر فرمود: إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛ انسان خود را بینیاز ببیند طغیانگری میکند.(علق/6-7)
قرآن کریم دنیا را در پنج مرحله خلاصه نموده: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد(حدید/20)» آیه اشاره دارد به پنج مرحله دنیا که در هر سنی با ابزار خاصی فریب میدهد و این فریب سّم روح است و روح مسموم برای ابد در رنج است
همچنین دنیایی که امیرالمؤمنین سهطلاقه میکند همان خیالها و اوهام و تفاخر و تکاثر هاست در خطبهای حضرت میفرماید: «یتنافسون فی دنیا دنیهٍ و یتکالبون علی جیفه ٍمریحهٍ» (نهجالبلاغه، خ 151)
آنان در به دست آوردن دنیای پست بر هم سبقت میگیرند و چنان سگهای گرسنه، این مردار را از دست یکدیگر میربایند.
1-پیشرفت اقتصادی ممدوح: در روایات عدیده ذکر گردیده، کسی که در راه کسب روزی حلال برای خانوادهاش بکوشد مانند مجاهد فی سبیل الله است. حضرت علیg بسیار در امر کشاورزی و زراعت کوشا بود و تمام بهره و ثمره کارش را وقف مینمود چاههای زیادی حفر کرد و تا به امروز هنوز باقی است در نامه حضرت علیg به مالک اشتر فرماندار مصر، اینطور میفرماید:
«َولیکُن نَظَرُکَ فی عِمارَه الاَرض اَبلَغ مِن نَظَرک فی اِستِجلابِ الخَراج» باید نگاه تو در آبادانی زمین بیشتر از نگاهت در جمع آوری خراج و مالیات باشد. (نهجالبلاغه /نامه 53)
1 - مهمترین شاخص در جامعه پیشرفت: عقل گرایی
از مهمترین شاخص جامعه دینی و پیشرفته، ایجاد بسترهای لازم برای تولید فکر و ارتقاء سطح خرد امت است تفکر، یعنی اندیشه کردن، تصرف دل در معانی اشیاء به خاطر درک مطلب (لغت نامه دهخدا، ج پنجم ص 6859) روشن است که دیدگاه اومانیستی که قائل به عقلگرایی افراطی است و عقل را مستقل در درک حقایق میداند و هر چیز غیرقابل درک عقلی را مردود اعلام میکند، با عقل در دیدگاه توحیدی که معتقد است هر حکم شرع را حکم عقل تأیید میکند و هر حکم عقلی را شرع صحه میگذارد و عقل را یکی از منابع رجوع در استخراج قوانین فرعی میداند. متفاوت است
به عقیده علامه طباطبایی در قرآن، صلاح حیات وابسته به تفکر صحیح و تعقل معرفی شده و هم مکرر دعوت به تفکر شده از لوازم فکری بودن زندگی انسان یکی این است که هر قدر فکر صحیحتر و کاملتر باشد قهرا زندگی انسان استوارتر است. حفظ هویت جامعه دینی و اسلامی به خاطر آزادی اندیشه و تفکر است. (طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، برگرفته از قاسم پور، شماره 22)
حجت عقلی و برهان آزاد در قرآن امری است که به رسمیت شناخته شده است. عقل در این جایگاه به معنای عقل ابزاری اندیشه مدرن غربی نیست که آن را هم تراز با خدا و یا برتر از او بدانند و قرار دادن خرد گرایی به جای خدا گرایی نیست. بلکه در منظر دینی، عقل و خرد موهبتی الهی است و به شناخت خدا و عبادت او رهنمون مینماید. عقل جزء منابع مهم در کنار کتاب و سنت است.
از امام صادقg نقل شده که فرمود: «العَقل ما عُبد به الرحّمن و اکتُسِب به الجَنان» عقل چیزی است که بهوسیله آن خدا عبادت میشود و بهشت به دست میآید. (مجلسی، ج 1، ص 116 و 170).
همچنین حضرت فرمودند: «لایصلُحُ مَن لا یعقِل» کسی که اندیشه ننماید اصلاح نگردد (حرانی، 1382، ص 645) در قرآن با اسلوبهای مختلف و طرق متنوع به این حقیقت اشاره دارد.
«هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون» آیا کسانی که میدانند با آنان که نمیدانند یکساناند؟ (زمر/9) «فَبَشِّرْ عِبادِ () الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/17-18) اینگونه آیات ناظر به مقایسه دو گروه از انسانها و ضرورت آزادانه انتخاب سخن نیکو، ایجاد زمینه برای مقایسه و سنجش و ارزیابی برای انسان با توجه به فطرت سلیم خود به حقانیت و اعتبار یک گروه و یا یک سخن پی میبرد که برای رشد عقلی و قوای فکری او لازم است. (طباطبایی، 1417، ج 5 ص 254)
مقام معظم رهبری در اجتماع اساتید و طلاب در زمینه تمدن اسلامی فرمودند: برای ایجاد یک تمدن اسلامی مانند هر تمدن دیگر، دو عنصر اساسی لازم است: یک تولید فکر، و دیگری پرورش انسان (14/7/ 1379 موسوم به سخنرانی تمدن اسلامی)
انبیای الهی بهعنوان الگو در جهت دادن جامعه به سمت تعقل و تفکر بسیار مؤثر بودهاند. برای نمونه حضرت ابراهیمg سردمدار دین حنیف، ابتدا با حجتهایی که خداوند به او یاد داد غلبه مشرکین و وثنیت جامعه آن روز به مبارزه برخاست و با سوالها و جوابهایش عقل مردم را به قضاوت کشاند.
قدرت تفکر را در آنها بر انگیخت از آیات 74 سوره انعام تا آیات 78 این آیات با حجتهایی که در آنها. بر دین فطرت اقامه شده مزید بینایی رسول خداست و نشاندهنده یک انسان خالیالذهن و به دور از هرگونه آلودگیهای افکار و ضد و نقیضهای اوهام بوده است که شباهت به یک انسان اولیه فرضی دارد؛ ابراهیمg این احتجاجات را به ترتیب آن حقایقی که خدای تعالی بهوسیله ملکوت آسمانها و زمین نشانش میداده ترتیب داده است و اگر در احتجاج خود تمسک به محسوسات میکرده ممکن است از این جهت بوده که میخواسته با مردم از راه محسوسات خودشان احتجاج کند، از اینرو سخن خود (هذا رَبِّی) را وقتی گفت که هر یک از اجرام سهگانه را درخشان و در حال طلوع دید و کلام خود (لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ) و مانند آن را هنگام افول آنها ایراد کرد. حقیقت حجت ابراهیمg حجتی است علیه جمیع انحای شرک و وثنیت. نهتنها مسئله بتپرستی و ستارهپرستی، حتی عقایدی را هم که بعضی از مشرکین در باره الوهیت ارباب انواع و موجودات نورانی ما فوق ماده و طبیعت و منزه از جسمیت و حرکت دارند نیز ابطال میکند.
برای اینکه خود اینان قبول دارند که این موجودات به فرض هم که به قول آنان وجود داشته باشند با همه صفاتی که در جوهره ذات آنها و همه شرافتی که در وجود آنها فرض کردهاند در برابر نور قیومی مستهلک و در برابر قهر احدیت مقهورند. و چون چنین هستند نمیتوانند مورد محبت و دلبستگی قرار بگیرند، و در حقیقت محبت به آنها محبت به آن کسی است که امور آنها را تدبیر میکند. (طباطبایی 1417، ج 7 ص 226)
هم چنین در جای دیگر که این ابتدای دعوت ابراهیمg به دین توحید بوده، و جز او هیچکس دین توحید را نداشته، صحنهای را تدارک میبیند تا مردم را به تفکر و تعقل وادارد روزی که همه به بیرون شهر میروند "فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً الا کبیراً لهم "(انبیاء /58) بتهای مردم را میشکند جز بت بزرگ را " قالَ بَلْ فَعَلَهُ کبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا ینْطِقُونَ " (انبیاء / 63)
ابراهیمg به داعی الزام خصم و ابطال الوهیت اصنام، گفت: بزرگ ایشان این کار را کرده، این را به آن جهت گفت، تا زمینه برای جمله بعدی فراهم شود که گفت:" فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا ینْطِقُونَ" از بتها بپرسید، تا اگر حرف میزنند جوابتان را بدهند، و در نتیجه مردم اعتراف کنند به اینکه بت حرف نمیزند و چون حرف زدن بت محال است، پس انجام این کار، و هر کار دیگری از او محال است و حضار در دل خود را خطا کار دانسته، حکم کردند به اینکه ظالم آنها هستند نه ابراهیم، پس جمله" فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ" استعاره به کنایه است، و با کنایه از تنبه مردم و تفکرشان در دل خبر میدهد، و معنای جمله" فَقالُوا إِنَّکمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ" این است که هر یک به نفس خود خطاب کرد که: تو چقدر ظالمی که جماد بیزبان را میپرستی؟. (طباطبایی، 1417، ج 14، ص 428) با اجرای روش حضرت ابراهیم، مردم خود به گمراهیشان پی بردند.
همچنین آموزه قرآن در جریان حضرت یوسفg و برای رفع اتهام از او در برابر زلیخا به یک مسئله عقلی و منطقی اشاره دارد «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبِین... وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ ...»(یوسف/27) شاهد، با گفتار خود به دلیلی اشاره کرده که مشکل این اختلاف حل و گره آن باز میشود و آن این است که اگر پیراهن یوسف از جلو دریده شده زلیخا راست میگوید و یوسف از دروغگویان است و پاره شدن پیراهن یوسف از جلو دلالت میکرد بر اینکه او و زلیخا روبروی هم مشاجره کردهاند، و قهرا تقصیر به گردن یوسف میبود، ولی اگر پیراهن وی از پشت سر پاره شده باشد قهرا زلیخا او را تعقیب کرده و او در حال فرار بوده، و زلیخا خواسته وی را به سوی خود بکشد، پیراهن او را دریده، پس تقصیر به گردن زلیخا میافتد، در این آیه آنچه این شاهد بهعنوان شهادت آورد «بیانی عقلی و دلیلی فکری بود» که نتیجه به نفع یکی از دو طرف و به ضرر طرف دیگر است. (طباطبایی، 1417، ج 11، ص: 193)
به همین دلیل حضرت علیg در مورد هدف خداوند از فرستادن پیامبران میفرماید: «وَ یثیروُ ا لَهم دَفائِنَ العُقول» آنان عقلهای دفن شده را به تحرک واداشتند و موجب شکوفایی اندیشهها و رشد تفکرات انسانها شدند. همچنین شیوه برخورد امام علیg در بیست و پنج سال سکوت و پنج سال حکومت با روش منحصر به فردش به نشر معارف و احکام اسلام پرداخت و ابواب بهترین بخشهای منطقی و آزاد را بر روی مردم گشود (طباطبایی 1387، معنویت تشیع، ص 53)
همچنین در قسمتی دیگر از فرازهای قرآن، به نمونهای دیگر از تربیت عقلانی بر میخوریم. آیات مبارک در مورد زندگی حضرت سلیمانg بیان میدارد: زمانی که هدهد غایب شد فرمود، اگر دلیل قانع کنندهای نیاورد او را مجازات میکنم درواقع در جهت تربیت منطقی و عقلانی اطرافیان مسئول خود، دلیل میطلبد «و تَفقَّد الطَیرَ فَقالَ مَا لی لَا ارَی الهُدهُد اَم کانَ مِن الغائِبینَ لَاُعَذِبَنَّه عَذاباً شَدیداً اَو لَاَذبَحَنَّه اَو لَیاتِینّی بسُلطانٍ مُبینٍ»(نمل 21، 22). یعنی برای تمام برنامهها و تحرکات خود دلیل عقلی باید داشت توهم، خرافه، تقلید کورکورانه و آداب و رسوم جاهلی و بیخردانه جایی در جوامع پیشرفته قرآنی و دینی ندارد.
قرآن کریم زیر بنای دعوت اسلامی را بر بصیرت و تفکر قرار داده و خود راه اجتهاد و درک عقل و خردورزی را برای مردم باز گذاشته است و میفرماید: "فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ "(توبه / 122) چرا از هر گروهی از ایشان دستهای کوچ نمیکنند تا در دین تفقه کنند. البته این دستور در تمام اقسام علوم میتواند باشد. زیرا در جامعه اسلامی همه علوم در جهت پیشرفت و ارتقاء دین قرار میگیرد.
زمانی تفکر عقلی و اندیشه در مورد خدا و صفات او، کشف حقایق و قوانین فرعی، توسط اهل حدیث مردود و حرام و بدعت اعلام شد و مردم از اول با مخالفتها و مقاومتهای این گروه روبه رو بودند؛ اینها به روح و باطن قرآن و حدیث کاری نداشتند بعدها فرقه اشاعره این راه را ادامه دادند در مقابل، فرقه معتزله در قرن دوم هجری تفکر عقلانی و اندیشیدن در مورد صفات خدا و معارف را لازم میدانستند و به تفکر شیعی نزدیک بودند.
حکومتهای زمان از جهل و نادانی مردم به نفع خود استفاده نمودند و تفکر اشاعره را انتخاب کردند و اشاعره بر معتزله غالب شد و تفکر عقلی معتزلی از بین رفت و ضربه بزرگی بر پیکر حیات عقلی اسلام وارد آمد.
طرز تفکر اشعری ادامه داشت تا زمان حضرت علیg در جنگ صفین با حیله گری معاویه و قرآن سر نیزه کردن او، سیر تاریخی این طرز تفکر در گروه ظاهربین متحجر مقدس مآب؛ به نام خوارج، بروز نمود جریان حکمیت را به وجود آوردند و در مقابل خلیفه وقت، امام امت ایستادند و سر انجام حضرت مجبور به جنگ با این گروه شدند مهمترین عامل در به وجود آمدن مشکلات و توطئهها بیخبری و بیخردی عامه مردم است جهالت انبوه عظیم از مردم آنان را آلت و ملعبه فکر و اراده یک عده دنیا پرست قرار میدهد.
امروزه فرقه وهابیت و گروه داعش دنبال کننده همان طرز تفکر خوارجی، نادان، بیبصیرت، افراط گرا و ظاهربین، ملعبه دست استکبار جهانی و زیرکهای منفعت پرست منافق شده و در میان امت اسلام ضربه بزرگی به پیکر جهان اسلام وارد میآورد.
همواره این طرز تفکر در طول تاریخ بسیار خطرناک بوده است و مانعی در سر راه پیشرفت عدالت و نظام حکومتی مولا شد. حکومت حضرت علیg بیشترین ضربه را از این گروه به نام مارقین خوردند. حضرت علیg دو طبقه را بهشدت دفع کرده 1- منافقان زیرک 2 – زاهدان احمق از این جهت که مردم فریب منافقان را نخورند و ظاهر بینی را نیز رها کنند. باعقل و خرد خود بیندیشند و گروههای حق و باطل را تحلیل نمایند به این جهت پیامبران در ابتدای ورود به اجتماع شرک آلود دعوت توحیدی را با هدایت عقل و اندیشه ورزی امت آغاز نمودند که به نمونههای آن اشاره شد.
از اصلیترین کانونها برای رشد عقل و فرزانگی فرزندان، محیط خانواده است پیامبر اکرم فرمودند: بپرهیزید از ازدواج با زنان احمق که همنشینی با او موجب ضایع شدن همسر میشود و فرزند او همچون کفتار است. (مجلسی، 1374، ج 103، ص 237) و حضرت علیg فرمود: از زن احمق برای شیر دادن کمک نگیرید چراکه شیر در طبع انسان اثرگذار است (مجلسی،1374 ج 103، ص 324) و یا در جای دیگر سفارش شده که برای همسریابی از عقل دختر سؤال کنید زیرا عقل او در فرزندان مؤثر است در جامعه پیشرفته، والدین باید برای عقلانیت مداری، و ارتقاء سطح خرد فرزندان برنامهریزی نمایند آگاهیها و تجارب، معاشرتها، برنامهها، مباحثات و مطالعات در رشد خرد و اندیشه مؤثر است.
از شاخصترین جامعه پیشرفته، جامعه مهدوی است در این جامعه امت از عقل رشید برخورداراست. امام باقرj فرمود: «هنگامیکه قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان خداوند میگذارد و عقل و خردهای آنها را با آن متمرکز ساخته و افکارشان را به کمال میرساند. (إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤؤس العباد فجمع به عقولهم و أکمل به أحلامهم) (علامه مجلسی، 1374 ج 52، ص 336 و صافی گلپایگانی، منتخب الاثر...، ص 483.)
عقل چنین جامعهای، عقل اومانیستی منفعتگرای سکولار نیست بلکه عقلی است که انسان را به حقایق میرساند. امام حسینg فرمود: عقل جز با پیروی از حق کامل نمیشود. به قول ابن عباس با عقل میتوان خدا را شناخت و با او ارتباط داشت.
2 –ایجاد نظام تعهد و میثاق برای برپایی امنیت از شاخصهای مهم جامعه پیشرفت
الف: برابری انسانها در جامعه اسلام و عدم برابری در جامعه غربی استکبار
قرآن کریم به مسئله مهم خلقت انسانها از یک ریشه و یک نوع سخن میگوید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا...» ای انسانها ما آفریدیم شما را از مرد و زن و شما را شعبه شعبه و قبیلههای مختلف قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید. (حجرات/13)
یعنی شما انسانها در اصول کلی خلقت یکسانیاید و همچنین در زبان، نژاد، رنگ، زمان و موارد دیگر و همه در برابر قانون و تعهدها مسئولاند کسی به دیگری برتری ندارد.
خوی برتریطلبی و استکبار و عدم برابری انسانها، زمینه نقض پیمانهاست اسلام مهمترین دلیل نبرد با مشرکان را پیمانشکنی آنان میداند «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ » (توبه /12) چون با کافر بیایمان میتوان زندگی مسالمتآمیز نمود، ولی با مستکبر بیایمانی که به هیچ سوگند و پیمانی وفادار نیست نمیتوان زندگی مشترک داشت؛ زیرا هر زمان که زورمند شد پیمان خود را نقض میکند. (برگرفته از جوادی آملی، 1386 ه. ش)
ب: تأثیر قانون مداری و تعهد در ایجاد امنیت
خداوند در قرآن کریم در معرفی و ستایش افراد باایمان میفرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»(مؤمنون/ 8) مؤمنین کسانیاند که در امانتها و عهد و میثاق مراعات میکنند و خیانتکار نیستند. و همچنین فرمان میدهد: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها » امانتها را به صاحبانشان برگردانید.(نسا/58)
در آیه دیگر خداوند خبر از خیانتدرامانت توسط عدهای از یهود میدهد و آن را محکوم میکند.
«وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبیلٌ» (آل عمران /75)
یعنی برخی از یهودیان اگر دیناری به آنها بهعنوان امانت بسپاری پس نمیدهند، مگر آنکه با زور و مراقبت از آنان بستانی و سر اقدام آنها به خیانت درامانتان است که خود را نسبت به غیر اهل تورات برتر میپندارند و میگویند بر ما حرج و قدح و ذمّی نیست. (جوادی آملی، 1386، ص 59، 60)
امروزه کشورهای اسرائیل و امریکا و استکبار جهانی در جهت برنامهریزیهایی به نفع خود و دستاندازی به منابع اقتصادی و سرمایه دیگر کشورها و نقض پیمانهای بینالمللی، به ناامن کردن جامعه جهانی میپردازند
بر اساس دیدگاه اومانیستی غرب، انسان آزاد است هر فکر و اندیشهای را داشته باشد و ارزشهای اخلاقی و حقوقی نسبی، قابلتغییر و غیرثابت است. بر این باورند که نظامهای سیاسی، حقوقی و اخلاقی باید با انسان و آزادی وی هم ساز شود نه اینکه انسانها با آن نظامها منطبق شوند. (رجبی، 1388، ص 48).
و چون خود را برتر از دیگران میدانند نه برابر، معتقدند همه نظامات دنیا باید با ما هماهنگ شوند و بنابراین سلطه همهجانبه خود را بر دیگر کشورها اعمال مینمایند و قوانین یکطرفه و حق وتو برای نقض قوانین بینالمللی را برای خود قائلاند و علت اصلی ناامنیها نقض پیمانها و سوگندهاست.
امروز نیز در جوامع بشری و مجامع بینالمللی، سازمان ملل، مسئله امنیت جهانی از مهمترین دغدغهها و دلمشغولیهاست. بر آناند که برای امنیت جهانی و امنیت کشورها و شهرها بهعنوان جهانی عاری از سلاحهای هستهای و امنیت راهها و مرزها اعم از دریایی و هوایی و زمینی از دزدان و سارقان بینالمللی، امنیت سرمایهگذاری و تجارت و امنیت فکری و فرهنگی و امنیت قضایی و دادرسی و امنیت اخلاقی و روانی و… فکری بکنند و چارهای بیندیشند. و چون جامعه یک مجموعه بههمپیوسته است و نه حلقههایی جدا و بریده،
دیدگاه توحیدی، مؤمن واقعی را کسی میداند که دیگران از او دراماناند و بسیاری از انبیاء به امین بودن توصیف و به جهان معرفیشدهاند شاهد مثال آن در آیات سوره شعراء است در این آیین همه انسانها برابر آفریده شدند درنتیجه جامعه توسعهیافته غربی با چنین تبعیضهایی که امروزه در داخل خود، سیاهپوستان در معرض ظلم و نابرابری و قتل قرار دارند و شاهد آنیم نمیتواند ادعای سروری و مدیریت جهانی داشته باشد زیرا با چنین برنامههای ستمگرانه و برقراری تبعیض نژادی به عدالت پایدار دست نمییابد و نیز نمیتواند انسان را به کرامت الهی و انسانی خود برساند.
امنیت و آرامش از خصوصیات مطبوع انسانی است هر فرد و امتی طالب جامعهای امنوامان است زیرا که در سایه آن به اهداف خود دست مییابند. جامعه متزلزل و ناامن در سیر قهقرایی حرکت میکند بستر مناسب برای شکوفایی فرد و ارتقای جامعه، محیط امن و بهدوراز تهدیدها و ناگواریها است.
اهتمام جامعه اسلامی و پیشرفته برای برقراری نظام تعهد و قانون، عمل به پیمان و احترام به میثاق برای آن است که جامعه متعّهد از امنیت و آزادی که از لوازم پیشرفت و اصول مدنیت است برخوردار شود.
قرآن کریم در موارد متعددی سخن از «امنیت» فرمود و بهویژه از آن بهعنوان یک نعمت الهی یاد کرده است: فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ؛ (قریش/3-4)
پس باید خداوند این خانه را بپرستند؛ همان [خدایی] که در گرسنگی غذایشان داد، و از بیم [دشمن] آسوده خاطرشان کرد.
مهمترین ویژگی مکه بهعنوان حرم خدا، امنیت است: وَهذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ؛ و [سوگند به] این شهر امن [و امان] خداوند خانه کعبه را خانه امنوامان برای مردم قرار داده است (تین /3) در آیه دیگر «و َإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً؛» و چون خانه [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم.] (بقره/۱۲۵) و پیامبر بزرگ دین حنیف، ابراهیم، دعا برای امنیت شهر را مقدم بر نعمت رزق و روزی قرار داده است. «رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَداً آمِناًو َارْزُقْ أ َهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ»(بقره/۱۲۶)
این آیات حکایت از اهمیت «امنیت» دارد و اینکه امنیت بستری اصیل و پناهی است که بسیاری از نیکیها و خیرات دران بستر تحقق مییابد.
بلکه لازمه یک اجتماع صالح و پیش رو، تحقق امنیت در همه بخشها و رفع تهدیدها در همه حوزههاست همانگونه که قرآن کریم چنین تصویری را برای جامعه صالح و سالم به مؤمنان بشارت داده است:
وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لاَ یشْرِکُونَ بِی شَیئاً وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. (نور، آیه ۵۵)
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پسازآن به کفر گراید؛ آناناند که نافرماناند.
این آیه شریفه که به حکومت مهدوی تأویل شده است وقتی سخن از خلافت مؤمنان و تمکین دین ایشان مطرح گردیده به دنبال آنها رفع هرگونه ترس و تهدید و جای گزینی امنیت، بشارت داده شده است و این به معنی آن است که از مهمترین ارکان حکومت پیشرفته و مترقی مؤمنان و صالحان، مسئله امنیت و رفع تهدیدهاست. جالب اینکه آنچه در تعبیر آیه آمده است امنیتی مطلق و فراگیر است که جای گزین تهدید و ترس در همه جوانب حیات خواهد شد؛ زیرا نه خلافت مردم در آیه (خوفهم) مقید به قیدی شده است و نه امنیت (امناً) دامنه و حدی برای آن بیان شده
الف: رفاه در پناه امنیت، نعمت الهی و تنگی معیشت در اثر ناامنی، نقمت الهی
در پناه امنیت اوضاع اجتماع به سامان میرسد. دشمنان اسلام همواره درصدد ناامن کردن کشورهای اسلامی هستند.
آیهای از قرآن میفرماید «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیه کانَتْ آمِنَه مُطْمَئِنَّه یأْتیها رزقها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یصْنَعُونَ» نحل/112
ترجمه: «خداوند (برای آنان که کفران نعمت میکنند،) مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا میرسید؛ امّا به نعمتهای خدا ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)
ازآنجاکه هر مکان آبادی از تکتک افراد که با یکدیگر روابط اجتماعی دارند و براثر آن روابط اجتماعی، نظامهای ادارهکننده در آن منطقه به وجود میآید در این آیه میتوان هر حکمی را که آیه برای قریه گفته است، برای هر یک از افراد و روابط اجتماعی و نظامهای ادارهکننده تسری داد و هر شاخصی را که خداوند برای قریه در آیه مطرح نموده است برای سایرین (افراد، اجتماعات و نظامهای ادارهکننده آن نظام) برشمرد.
قریه بهعنوان نمونه مکانی مطرح میشود که سه امتیاز داشت
1 –کانَت آمنه، ایمن از تعدی و اهل آن در امان بودند.
صفت دوم: مُطْمَئِنَّةً: زیاده در امن است و آسودگی که هیچ خوفی از دشمنان نداشته و محتاج نبودند از شهری به شهر دیگر نقلمکان کنند به جهت ترس از تعدی و یا تنگی معیشت.
صفت سوم: یأْتِیها رزقها رَغَداً: روزی اهل ده فراخ و بسیار و گوارا. مِنْ کلِّ مَکانٍ: از هرجائی و طرفی که فکر نمیکردند، اعم از صحرا و دریا به آنجا همهچیز روانه میشد.
فکفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ: پس از مدتی کفران ورزیدند اهل آن قریه به نعمتهای الهی و شکران نعمت ننمودند. فَأَذاقَهَا اللَّهُ: پس خداوند اهل آن را به کیفر رفتارشان چشانید. لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ: گرسنگی و ترس. را به آنان پوشاند بِما کانُوا یصْنَعُونَ: به سبب عملهای ناشایسته و افعال قبیحه که انجام دادند.
ضرر گرسنگی و ترس مانند لباس تمام وجود آنان را احاطه نمود. به عبارتی، به سبب ساختارهای ظالمانهای که بر شهر حاکم شده بود و آنان با ساختارهای حاکم بر طبیعت که سبب فراهم شدن امنیت و روزی مطمئن بود منافات داشت و عکسالعمل نیروهای طبیعت مانند نیروهای عملکننده ظالمانه شد و نعمتها به عذاب مبدل شدند.
ازاینرو دو شاخص امنیت و رزق را میتوان بهعنوان دو شاخص برای ارتقاء اجتماع انسانی برشمرد که با وجود یا عدم وجود این دو شاخص خداوند اهل قریهای را نعمت یا عذاب میکند بنابراین جامعه اسلامی پیشرفته، نظامهای ادارهکننده جامعه باید بهگونهای طراحی شود که از حیث جسم، ذهن و روح و در بعد تنظیم روابط اجتماعی، امنیت جسمی، ذهنی و روحی و رزق نظاممند برای آحاد افراد جامعه فراهم کنند.،
منظور از امنیت و رزقِ جسمی، برخوردار بودن جامعه از مراکزی مانند سازمان بهداشت و تغذیه است. رزق ذهنی در جامعه پیشرفته، منابعی است که تغذیهکننده ذهن انسان است مانند سیستم آموزشوپرورش و رسانهها و غیره. ازجمله منابعی که رزق روحی را فراهم میکنند و یا بهنوعی مراکز تغذیهکننده روح انسانها هستند، میتوان به مراکز عبادی، مانند مساجد، مراکز حوزوی و اماکن متبرکه و زیارتگاهها اشاره نمود که افراد در آنجا به ارتقاء معنوی و پرورش روح میپردازند.. (برگرفته از جاودانی صبوری.، و دیگران، چیستی و شاخصههای تمدن اسلامی از منظرِ قرآن کریم)
3- پرورش عالِمان متعبِّدو احترام مخصوص به آنان
در قرآن یکی از اهداف پیامبران را تربیت انسان و تزکیه او میداند.
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذا قیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر»(مجادله /11)
ترجمه: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، وقتی به شما گفته میشود در مجالس به یکدیگر جا بدهید، جا دهید تا خدا هم جای شما را در بهشت وسعت دهد و وقتی هم گفته میشود برخیزید تا شخص محترمی بنشیند، برخیزید. خدای تعالی مؤمنین را به یک درجه، و علم داده شدگان مؤمن را به چند درجه برتری داده و خدا به آنچه میکنید باخبر است.»
و معنای جمله این است که: اگر به شما پیشنهاد میشود که از جای خود برخیزید تا دیگری که افضل و عالمتر و باتقواتر از شما است بنشیند، بپذیرید و جای خود را به او بدهید
" یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ"- تردیدی نیست که لازمه ترفیع خدا درجه بندهای از بندگانش را باعث زیادتر شدن قرب او به خدای تعالی است، و این خود قرینه و شاهدی است عقلی بر اینکه مراد از اینهایی که علم موهبتی دادهاند، علمایی از مؤمنین هستند، آنهایی که هم مؤمناند و هم عالم، هم چنانکه در جای دیگر فرموده:" هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمون. در این آیه شریفه تعظیم و احترامی از علمای امت شده که بر هیچکس پوشیده نیست. انتهای آیه ظهور بر برتری جایگاه عالمانِ متعبد دارد (علامه طباطبایی،1417 ق، ج 19، ص 327)
پس در جامعه پیشرفته اسلامی عالمانِ متعبد مورد احترام و در جایگاههای حساس مدیریتی انجام وظیفه مینمایند. به عبارتی میتوان گفت در سیستمهای اداره کننده جامعه پیشرفته، دانایان با نادانان برابر نیستند
الف –اهمیت پرورش افراد خاشع و اهل ذکر و متخصص در جامعه پیشرفته
تزکیه و پاکی به همراه تعلیم و علمآموزی از اهداف بعثت پیامبران الهی است. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ »(جمعه / 3) افراد متعهد و متخصص از هر دو جهت، برای ارتقای سطح اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی جامعه لازم است.
با توجه به آیات 51 تا 54 سوره یوسف و جریان تعبیر خواب حضرت یوسفg، پادشاه مصر به گوهر وجودی او پی برد، دستور آزادی او از زندان و تبرئه شدن او از گناه و امین بودنش که اثبات آن به درخواست یوسف انجام گرفت، و شفافسازی شد، اقرار ملک به اینکه (إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ)، تو امروز نزد ما مورد اعتمادی، فراهم شدن شرایط مناسب برای حضرت یوسف و اعتمادسازی نزد همه مردم را در برداشت زیرا برای پست وزارت و خزانهداری کشور مصر که قرار است با بحران اقتصادی و قحطی روبرو شود فردی امین و کاردان لازم است و حضرت یوسف بعدازاین مقدمات، درخواست پست وزارت اقتصاد را بیان مینماید. «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیم» یعنی من هم کارشناس اقتصادم و هم امین (با تدبیر وکاردانی، پیامبرِ خدا توانست کشور مصر را از بحران اقتصادی بیرون آورد.
در جای دیگر، قرآن اصحاب خرد و اندیشه را هم داخل در متعهدین و متخصصین نموده «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماً یحْذَرُ الْآخِرَه وَ یرْجُوا رَحْمَه رَبِّهِ قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب»(زمر /9)
ترجمه: «آیا کسی که در اوقات شب در حال سجده و ایستاده به عبادت مشغول است و از آخرت میترسد و امیدوار رحمت پروردگار خویش است، مانند ازخدابیخبران است؟ بگو آیا آنها که میدانند و آنها که نمیدانند یکساناند؟ هرگز؛ ولی تنها کسانی متذکر میشوند که دارای خرد باشند.»
از این آیه شاخص ضرورت تربیت افراد خاشع و متوجه حضور خداوند، به همراه برخوردار از تخصص و علم برای استفاده از پستهای مدیریت و برنامهریز جامعه مترقی و پیشرفته لازم است
بر این اساس، جامعه پیشرفته قرآنی، باید بهگونهای طراحی شود که سبب تربیت افراد خاشع و متوجه حضور خدا و دارای علم در اجتماع گردد؛ بهطور مثال مراکز فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و معرفتی باید بهگونهای نقشههای خود را بر اساس تخصص، طراحی نمایند که کار کردن در آن مراکز سبب خضوع و خشوع بیشتر افراد و احساس حضور خداوند در زندگی فردی و اجتماعیشان گردد، چراکه اهل خشیت، خالصانه و بهینه و به همراه تخصص و علم است که کامل به جامعه و حکومت خویش خدمت میکنند؛
در خطاب خداوند به پیامبر بزرگ خود میفرماید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (طه / 114)
و بگو: پروردگارا! بردانشم بیفزای. اهمیت علم در پیشگاه پیامبران از جایگاه خاص برخورداراست. و علم آنان در خدمت جامعه توحیدی بوده است. و انبیاء نقش مهمی در پیدایش علوم مختلف داشتهاند.
منطقه بینالنهرین زادگاه تمدن و علم است چون خاستگاه انبیاء است تمام پیامبران با توجه به کشش انسانها و مقتضای زمان خود به آموزش علوم پرداختند
حضرت ادریس هنر و علم خیاطی را آموخت و اولین معلم بود. به حضرت داوود و سلیمانc «وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ » «فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ » (انبیاء / 79-80) به ترتیب صنعت زره سازی و علم قضاوت یاد دادیم.
جریان ورود ملکه سبا به ساحت قدس سلیمانg و مشاهده قصر شیشهای و مشتبه شدن آب و بالا زدن پوشش پا مثالی از پیشرفت صنعت معماری و هنر آن زمان است.
حضرت نوحg کشتیسازی را آموخت «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَ وَحْیِنَا » هود / 37
همچنین سد عظیم ذوالقرنین که آن را از پارههای فلز مس و آهن ساخت. «آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ ........» (کهف /96) (جوادی آملی، 1386، ص 52 -55)
حضرت یوسفg به پادشاه فرمود: ِ « اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیم » مرا مسئول خزانهداری کشور قرار بده من نگهبانی کاردانم. یعنی علم اقتصاد و خزانهداری را خوب میدانم همچنین علم تأویل خواب را میدانست.
بر این اساس، خردورزی و کوشش علمی انسانها تا پایان عمر، از ویژگیهای جامعهی توحیدی و مترقی است
امام باقرj فرمود: «هنگامیکه قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان خداوند میگذارد و عقل و خردهای آنها را با آن متمرکز ساخته و افکارشان را به کمال میرساند.» (علامه مجلسی، 1374، ج 52، ص 336)
نکتهی مهم آن است که از ویژگیهای جامعه پیشرفته آن است که: نهتنها دانشِ دینی و علومِ انسانی الهی در اوج است، بلکه فراگیری و آموزش همهی علوم مفید و مورد نیاز جامعه اسلامی، رواج دارد. استاد مطهری دراینباره مینویسد:
بدیهی است که اسلام، جامعهای میخواهد مستقل، آزاد، عزیز، سربلند و مستغنی. با عنایت به آنکه بدون علم نمیتوان جامعهای غنی، مستقل، آزاد، عزیز و قوی به وجود آورد، خودبهخود نتیجه میگیریم که مسلمانان باید همهی علومی که مقدمهی رسیدن به هدفهای اسلامی است فراگیرند و کوتاهی نکنند. با این مقیاس میتوانیم همهی علوم را، علوم دینی بدانیم. (مطهری، خرداد 1358، ص 224.)
گفتنی است ضرورت کسب دانش و علوم مختلف از تمایزات جامعه پیشرفته است و شامل همهی مردان و زنان، دختران و پسران میشود، چراکه اسلام در ضرورتِ تحصیل علم، میان مرد و زن فرقی قائل نیست؛ 0 پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمۀ» اگرچه در مواد و شیوه یا در اولویت آموختن برخی دانشها نسبت به دانشهای دیگر در شرایط مختلف جامعه، تفاوت وجود دارد.
در جامعه شاخص امام زمانی، رویکرد علمی جامعه و توانایی افراد جامعهی مترقی و پیشرفته بر اثر پیشرفت علم در آن زمان، بهگونهای است که بر اساس روایات: «تؤتونَ الحِکمة فی زَمانِه حتّی أَنّ المَرأة تَقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی و سُنّة رسولِ الله» (علامه مجلسی،1374، ج 52، ص 352.)
«حکمت در آن عصر فراگیر شده بهگونهای که یک زن میتواند در خانهی خود بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبرm داوری کند.»
در چنین جامعهای، علوم تجربی و بهویژه علم پزشکی در اوج پیشرفت خود قرار دارد و بیماریهای گوناگون در کوتاهترین مدت معالجه میشوند. حضرت مهدیj نیز با اذن و یاری الهی و چهبسا با استفاده از علوم ویژه، بیماران غیرقابل درمان را نیز بهبود میبخشد. (طباطبایی، 1417، ج 5، ص 255.)
4 – از ویژگی مهم جامعه پیشرفته: امربهمعروف و نهیازمنکر
از اهمیت امربهمعروف و نهیازمنکر بهعنوان شاخص جامعه پیشرفته این است که در نهجالبلاغه علیg میفرماید: «و ما اعمال البّرکلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنَفثه فی بَحر لُجی» همه اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در پیش امربهمعروف و نهیازمنکر مانند آب دهانی در دریای عمیق است (نهجالبلاغه /حکمت 366، ص 1253).
قرآن کریم نیز اهمیت خاصی به مسئله امربهمعروف و نهیازمنکر دارد.
وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (عصر /1 تا 3) قسم به زمان، قطعاً انسان در زیان است مگر آنها که ایمان آوردند و عمل شایسته نمودند و سفارش به حق و سفارش به صبر نمودند.
قرآن کریم از روند عمومی سرمایه انسانی، تنها گروهی را استثنا نمود که با مدد تربیت دینی، زمینه به بار نشستن ظرفیتهای خود را فراهم میکند و این استعدادها را مدیریت میکنند
این گروه چهار ویژگی دارند: 1 – اهل ایماناند 2 – اعمال شایسته انجام میدهند 3 - مؤمنان را سفارش به حق مینمایند و نمیگذارند حق متروک و ناشناخته باقی بماند و یا مورد غفلت قرار گیرد. 4 – سفارش یکدیگر به استقامت و مداومت، (ترجمه و مفاهیم قرآن کریم، ج 1، 1393، ص 185)
دین حق چیزی به جز پیروی اعتقادی و عملی از حق نیست و تواصی بر حق عنوانی است وسیعتر از عنوان امربهمعروف و نهیازمنکر، چون امربهمعروف و نهیازمنکر شامل اعتقادیات و مطلق ترغیب و تشویق بر عمل صالح نمیشود، ولی تواصی بر حق، هم شامل امربهمعروف میشود و هم شامل عناوین مذکور. (علامه طباطبایی، 1417، ج 20 ٌ ص 608)
. در سخنانی از امام رضا ایشان فرمودند: امربهمعروف و نهیازمنکر کنید یا آنکه بدان شما بر شما تسلط مییابند و خوبان شما دعا میکنند و مستجاب نمیشوند (حر عاملی، 1424، ج 11، ص 394)
آیهای دیگر میفرماید: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ(نحل /90) خدا شما را امر به عدالت و نیکی میکند و از بدیها و زشتیها و طلب ظلم بر حذر میدارد.
چون وقوع اعمالی که یکی از این سه عنوان را دارد در مجتمع باعث شکاف عمیق میان اعمال اجتماعی صادره از اهل آن اجتماع میشود، و اعمال اجتماع از هم پاشیده شده نیروها هدر میرود و آن التیام و وحدت عمل از هم گسیخته گشته، نظام فاسد و دچار انحلال میشود، هرچند که در ظاهر و صورت بپا ایستاده باشد، و إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ: خداوند مردم را به عدالت و انصاف میان مردم و معامله بهاعتدال که از افراطوتفریط و کجی و انحراف، دور باشد، امر میکند.
وَ الْإِحْسانِ: و همچنین مردم را امر میکند که به یکدیگر نیکی کنند. کلمه «احسان» جامع هر خیری است. اغلب، به معنای بخشش مال بکار میرود.
اینها که گفته شد، انگیزه شده در اینکه مجتمع صالحی که علمی نافع و عملی صالح دارد، علم و تمدن خود را با تمام نیرو حفظ کند. و افراد آن مجتمع، اگر فردی را ببینند که از آن علم تخلف کرد، او را بهسوی آن علم برگردانند، و شخص منحرف از طریق خیر و معروف را به حال خود واگذار نکنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منکر سقوط نموده،
این همان دعوت به فراگیری و تشخیص معروف از منکر است و این همان است که خدای تعالی در این آیه شریفه خاطرنشان ساخته و میفرماید:
" إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ"(آلعمران /104) و ازاینجا روشن میشود که چرا از خیر و شر تعبیر به معروف و منکر نمود. چون زمینه گفتار و مضمون آیه قبلی بود که، میفرمود:" همگی به حبلالله چنگ بزنید و متفرق نشوید ..." و معلوم است که چنین مجمع که همه افرادش چنگ به حبلالله دارند، معروف در آن خیر، و منکر در آن شر است و ممکن نیست به عکس این باشد. (علامه طباطبایی، 1417، ج 3 ص 578) در این آیه دلالتی روشن است بر وجوب امربهمعروف و نهیازمنکر و اهمیت و موقعیت آن دو از نظر دین، زیرا خداوند رستگاری مسلمین را به این دو مربوط دانسته.
امام حسین -g - هدف قیام خود را امربهمعروف و نهیازمنکر بیان میکند. و به قدریان را بالا برد که درراه آن تمام وجود خود و زندگیاش را فدا نمود.
حدیثی است که از امام باقر و امام صادق -g - درباره امربهمعروف و نهیازمنکر روایت شده است: امربهمعروف و نهیازمنکر دو آفریده از آفریدگان خداوندند. کسی که آن دو را یاری نماید، خداوند به او عزت میبخشد و کسی که آن دو را خوار نماید، خداوند تعالی خوارش میکند.
امربهمعروف و نهیازمنکر و نماز تأثیرات اجتماعی یکسان دارند و هر دو از زشتیها جلوگیری میکنند، مراحل آن عبارتاند از:1. مرتبه اعراض و روی گرداندن.2 مرتبه زبان 3 مرتبه عمل 4-مرتبه قلبی
اگر اصول اسلام در خطر باشد، در این صورت، انکار قلبی کافی نیست؛ در چنین شرایطی، وظیفه حاکم اسلامی و دیگر مسلمانان، حرکت و ایستادن در مقابل طغیان گری است؛
یکی از فلسفههای مراتب و شرایط امربهمعروف و نهیازمنکر آثار تربیتی آن است؛ ازاینرو، اسلام، برای امربهمعروف و نهیازمنکر، افزون بر مراتب، شرایطی قرار داده است که از آن جمله این است که خود موجب فساد نگردد؛ در صورت دارا نبودن شرایط، نباید کسی به این کار اقدام کند؛ زیرا، بدون داشتن شرایط گاهی نتیجه معکوس به دست میآید از شرایط دیگر این است که فرمان دهنده و بازدارنده باید معروف و منکر را بشناسد، اگر نمیشناسد، تحصیل شرایط و شناختن معروف و منکر را نیز برخی واجب کردهاند، و همچنین، در شرایطی که شخص پشیمان است و اصرار بر ادامه دادن ترک معروف و انجام منکر ندارد، نباید به او تذکر داد و امرونهی کرد؛ زیرا، عزتنفسش آسیب میبیند.
در بسیاری از موارد در سیره پیامبر است که شرایط تدریجی رعایت گردیده است؛ ازجمله، میتوان حرمت تدریجی شراب را نام برد که خداوند یکباره این کار را نکرد، بلکه روحیات مردم زمان جاهلی را نیز در نظر داشت، و روشن است که اگر اسلام میخواست، بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی، به مبارزه برخیزد، ممکن نبود؛ و ازاینرو، از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افکار و اذهان برای ریشهکن کردن میگساری که بهصورت یک عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود، استفاده کرد.
نتیجه:
وجه ممیزه جامعه پیشرفته و مترقی تعقل و خردورزی است و چنین جامعهای راهی برای تفکرات باطل و اوهام و عقاید خرافی ندارد پیامبران در ابتدای دعوت برای مبارزه با شرک عقل مردم را به قضاوت میطلبیدند.
بیشترین ضربه در حکومت علیg از بیخردان خوارج، متعصبان و جاهلان افراطی بود که ملعبه دست منافق منفعتطلب قرار گرفت و امروزه این تفکر در گروه داعش خود را نشان داده است
تفکر اومانیستی غرب در بعد معرفتشناسی نیروی عقل را برابر با خدا و یا برتر از او میداند هرچه باعقل قابلکشف نباشد وجود ندارد
و در بعد ارزشهای حقوقی و اخلاقی: آن را باید از عقل بشری به دست آورد و انسان بهجای خدا مینشیند بنابراین تفکرات، انسانها حق دارند ولی تکلیف ندارند بر اساس مبانی غرب «اصالت ذلت و منفعت» و نسبیگرایی در ارزشها تجاوز و غارت و دزدی از کشورها ازنظر آنها مباح است
و نقض پیمانها و معاهدات بینالمللی و حق وتو به جهت روحیه استکباری و برتر دانستن قوم صهیونیست و این نقض قراردادها امنیت همه کشورها را به خطر میاندازد.
امنیت در جامعه پیشرفته، از نعمتهای خداست و بستری برای تمام ترقیات و بسامانیهاست و در فرهنگ قرآن جامعهای مدنی است که افراد آن مطیع خداوند و پیامبر او و اوامر و نواهی او را بکار ببندند. هدف از پیشرفت علم و تکنولوژی در فرهنگ غرب، تسلط و غارت هر چه بیشتر منابع دیگر کشورها و سودآوری و برخوردار از سلاحهای هستهای و شیمیایی، ابزاری برای ارعاب و ترس دیگر کشورها برای بهرهکشی و استثمار است.
با این تفاوت که جامعه مترقی دینی از افراد متعهد و دیندار و متخصص در مراکز مدیریت برخوردار است. و چون تزکیه از اهداف پیامبران است برنامهریزی و طراحی قوانین در این جهت است. ریشه تمدن و بسیاری از علوم از پیامبران الهی است. امربهمعروف و نهیازمنکر از شاخصهای جامعه مترقی است.
(آنچه در تحقیقات بعدی باید موردمطالعه قرار گیرد اینکه برای دستیابی به چنین جامعه فاضله و مترقی از کجا باید طرح را به اجرا گذاشت و عملیاتی نمود.)
فهرست منابع
قرآن کریم
نهجالبلاغه، ترجمه فیض الاسلام،
جوادی آملی، عبدالله، 1386 ه.ش، اسلام و محیطزیست، قم، چاپ سوم، مرکز نشر اسراء
[1] تفسیر و علوم قرانی، سطح 3، حوزه / انجمن پژوهشگران موسسه عالی حوزوی حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام/zohreh.sadrimehr@gmail.com
فهرست منابع
قرآن کریم
نهجالبلاغه، ترجمه فیض الاسلام،